#امیر امروز تولد پنج سالگی هانیه اس رفتم سراغ کمدم بهترین لباسمو انتخاب کردم پوشیدم علی اومد تو اتاق در حالی ک دستت ب موهاش میکشید گفت:خوشتیپ شدم داداش؟ خندم گرفته بود علی چهار سال و نیمش بود خودمم دوازده سالم بود خندیدم گفتم +خوشتیپ شدی خندید یهو با اخم گفتم:وای ب حالت اگه هانیه رو اذیت کنی???? -عه مثلا من داداشتم +هانیم همبازیمه -نیستم من +ن چ پرو بود دستشو ب زور گرفتم بردمش بیرون ی نگاه دیگه ب کادو هانیه انداختم ک سالم باشه رفتیم سمت خونه هانیه اینا هانیه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عاشقانه من و تو شرکت توسعه فناوری پــــوریــــا sendsong (سِند سانگ) امتحانی هوشمندسازی تازه های صنعت ساختمان عبادی وب گردی